
فیض کاشانی
غزل شمارهٔ ۳۶۴
۱
خوش آنکه کشتگان غمش را ندا کنند
تا وعدههای وفا را وفا کنند
۲
آندم که دوست گوید ای کشتگان من
از لذت خطاب ندانم چها کنند
۳
در شور و وجد و رقص درآیند عاشقان
از شوق دوست جامه جان را قبا کنند
۴
آندم که دوست پرسش بیمار خود کند
دردش یکان یکان همه کار دوا کنند
۵
سر گر بپای دوست فشانند عاشقان
هر دم برای دادن جان جان فدا کنند
۶
عشاق اگر الست دگر بشنوند ازو
بیخود شوند و تا بقیامت بلی کنند
۷
گر فیض محو دوست شود حالت نماز
کروبیان قدس باو اقتدا کنند
نظرات