مولانا

مولانا

غزل شمارهٔ ۶۰۸

۱

ایمان بر کفر تو ای شاه چه کس باشد

سیمرغ فلک پیما پیش تو مگس باشد

۲

آب حیوان ایمان خاک سیهی کفران

بر آتش تو هر دو ماننده خس باشد

۳

جان را صفت ایمان شد وین جان به نفس جان شد

دل غرقه عمان شد چه جای نفس باشد

۴

شب کفر و چراغ ایمان خورشید چو شد رخشان

با کفر بگفت ایمان رفتیم که بس باشد

۵

ایمان فرسی دین را مر نفس چو فرزین را

وان شاه نوآیین را چه جای فرس باشد

۶

ایمان گودت پیش آ وان کفر گود پس رو

چون شمع تنت جان شد نی پیش و نی پس باشد

۷

شمس الحق تبریزی رانی تو چنان بالا

تا جز من پابرجا خود دست مرس باشد

تصاویر و صوت

کلیات شمس یا دیوان کبیر با تصحیحات و حواشی بدیع‌الزمان فروزانفر » تصویر 400
کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 251
عندلیب :

نظرات

user_image
بابک بامداد مهر
۱۳۹۷/۰۳/۲۶ - ۱۰:۰۵:۳۰
شب کفر وچراغ ایمان ،خورشید چوشدرخشانباکفربگفت ایمان،رفتیم که بس باشدزیباترین شکل بیان عبورازمرحله محدود مذهب به فرا مذهب همین بیت است.زمانیکه خورشیدحقیقت بدرخشد ایمان که مثل چراغ تاریکی شب کفر کفررا روشن می کردنیزدیگرنقش خودرا ازدست می دهد.خورشیدحقیقت چیزی درخشانتراز ایمان ومذهب است ودرقوالب تنگ مذاهب وتعصبات آن نمی گنجد.