مولانا

مولانا

رباعی شمارهٔ ۱۶۴۵

۱

میخوردم باده بابت آشفته

خوابم بربود حال دل ناگفته

۲

بیدار شدم ز خواب مستی دیدم

دلبر شده شمع مرده ساقی خفته

تصاویر و صوت

کلیات شمس تبریزی انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۶ » تصویر 1448

نظرات

user_image
قهوه سرد
۱۳۹۸/۱۱/۲۸ - ۱۷:۱۹:۰۵
با سلام و عرض ادب خدمت دوستان گرامی اهل فکرمیخواستم خواهش کنم از دوستان صاحب نظر که اگر ممکنه معنی این رباعی رو به من هم بگین لطفاممنون و متشکرم
user_image
nabavar
۱۳۹۸/۱۱/۲۸ - ۱۹:۰۹:۰۴
گرامی امیر حسینمیخوردم باده با بت آشفتهخوابم بربود حال دل ناگفتهبیدار شدم ز خواب مستی دیدمدلبر شده، شمع مرده ساقی خفتهدر حال آشفتگی با صنمی باده نوش میکردم، هنوز قصه ی دل ناتمام بود که خوابم بردبیدارشدم و هشیار که دیدم نگارم رفته ، شمع خاموش شده و ساقی نیز در خواب ناز فرو رفته
user_image
قهوه سرد
۱۳۹۸/۱۲/۰۳ - ۱۹:۳۴:۲۷
ناباور عزیز ممنون از لطفت و معنی ای که کردینبیتی از حضرت خیام هم مد نظرم هست که اگر شما و دیگر بزرگواران برایم معنا کنند یا برداشتتون رو بگین ممنون میشمدو بیتی مدنظرم این است
user_image
قهوه سرد
۱۳۹۸/۱۲/۰۳ - ۱۹:۳۶:۰۱
دو بیتی مد نظرم این است:آنانکه جهان زیر قدم فرسودندوندر طلبش هر دو جهان پیمودندآگاه نیم از اینکه ایشان هرگززین حال چنانکه هست آگه بودند
user_image
nabavar
۱۳۹۸/۱۲/۰۴ - ۰۷:۲۰:۵۶
گرامی امیر حسین آنانکه جهان زیر قدم فرسودندوندر طلبش هر دو جهان پیمودندآگاه نیم از اینکه ایشان هرگززین حال چنانکه هست آگه بودند به نظر می رسد این رباعی به طبع ناباورران خوش است.گویا به عرفا و جویندگان حقیقت کنایه ای می زند که راهی که می روید ممکن است آن نباشد که در پیِ آنید. همان است که : ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی این ره که تو می روی به ترکستان است.مولانا هم می گوید : ای قوم به حج رفته کجایید کجاییدمعشوق همین جاست بیایید بیاییدمعشوق تو همسایه و دیوار به دیواردر بادیه سرگشته شما در چه هواییدگر صورت بی‌صورت معشوق ببینیدهم خواجه و هم خانه و هم کعبه شماییدده بار از آن راه بدان خانه برفتیدیک بار از این خانه بر این بام برآییدآن خانه لطیفست نشان‌هاش بگفتیداز خواجه آن خانه نشانی بنماییدیک دسته گل کو اگر آن باغ بدیدیتیک گوهر جان کو اگر از بحر خداییدبا این همه آن رنج شما گنج شما بادافسوس که بر گنج شما پرده شمایید