
شهریار
غزل شمارهٔ ۸۳ - گوهرفروش
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز
من بیچاره همان عاشق خونین جگرم
خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام
جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم
منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی
هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم
پدرت گوهر خود را به زر و سیم فروخت
پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
عشق و آزادگی و حسن و جوانی و هنر
عجبا هیچ نیرزید که بی سیم و زرم
هنرم کاش گره بند زر و سیمم بود
که به بازار تو کاری نگشود از هنرم
سیزده را همه عالم به در آیند از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به درم
تا به دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم
گاهی از کوچه معشوقه خود می گذرم
تو از آن دگری رو که مرا یاد تو بس
خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم
از شکار دگران چشم و دلی دارم سیر
شیرم و جوی شغالان نبود آبخورم
خون دل موج زند در جگرم چون یاقوت
شهریارا چه کنم لعلم و والا گهرم
نظرات
دکتر محمود جوادی
دکتر امیر محمد احمدزاده
آوا
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
آوا
پاسخ: با تشکر، انجام شد.
زهرا
رامین
مهران
ناشناس
هادی
واعظ
امیرحسین
مصطفی
حمیدرضا نیازی
حامد
مرتضی طالبیان
محمد محمدی
الهه اشراقی
عرفان
علیرضا بختیاری
دانیال
بهزاد
امین
پرهام
علی عباسی
غزل.و
محمدرضا
ع.اذانی
مرتضی دهقان پور قمصر
الهه
شهاب نعمتی (ثاقب )
حسین
امین کیخا
امین کیخا
امین
حسنک
Hossein Pouravad
ع.م.ن.
امین کیخا
امین کیخا
سهیل
امین کیخا
ریحانه
پویا
مرتضی
مرتضی
علی
علی
جواد مهدی پور
سید محمد
x
امیر
ناشناس
افشین
رسول
حامد
احمدی کوهبنانی
جواد
محسن
محسن
کسری
محمد
روزبه
جلال
ناشناس
مهدی
محسن چاوشی
خودم
ناباور
خودم
ناباور
خودم
حمید
حسین
محمدرضا علیپور
امیر
یاری
پاسخ به جناب آقای امیر:گره بند به معنای وسیله ای است که دو چیز را به هم وصل میکند مانند دکمه و شاعر در مصرع اول آرزو می کند که ای کاش هنرم گره بندِ زر و سیم برای من بود و برایم منفعت مالی داشت و در مصرعِ دوم دلیل این آرزو را می گوید که در بازار تو و در نظر تو هنر من چون سود مادی ندارد ، بی ارزش است و گره گشا نیست.
یاری
سمیرا
محسن افسری
مینا
منتقد
پاسخ به خانم الهه که فکر میکنه شعر! خیلی خوبی گفته؛بزرگوار!شما نه یکدستی زبان و واژه ها را رعایت کردی و نه اینکه معتقد به وزنی!با شعر شهریار از این کارا نکنید لطفا
منتقد
پاسخ به آقای ثاقب که فکر میکنه شعر! خیلی خوبی گفته؛بزرگوار!شما نه یکدستی زبان و واژه ها را رعایت کردی و نه اینکه معتقد به وزنی!با شعر شهریار از این کارا نکنید لطفا
مبین عالیوند
امیرحسین ابراهیمی
سارا
محمد حسین غیاثی
سعید
پاسخ به جناب غیاثی عرض کنم به نظر این حقیر حرفی که غزل میخواد بزنه و فضایی که درش سروده شده کاملاً رسا و بدون شبهه است. چه اصراری دارید برداشت عرفانی از این غزل داشته باشید؟ البته نظر شما به جای خود محترم ولی من ایهام غزلهای حافظ رو در این غزل نمیبینم که هرکی هرچی بخواد برداشت کنه.با سپاس
شهرام
nabavar
۷
ش
م.ح.بیداد
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
فاضل
تورال
علی
سعید
Asna turk
خسرو کاظمی
م . ق
حسام
مجتبی رکنی
جواد
حسین جباری
حفیظ احمدی
بی نشان
Science
بابک
وحید نعمتی
وهاب
reza
علیرضا رشیدی
جواد
جواد
مهندس مجتبی شهسواری
مهدی
کاف - حقی
مهر بانو
مسعود رمی
محمدرضا زارعیان