
ابوالحسن فراهانی
شمارهٔ ۱۲
۱
تار زلفت گر چو بخت تار با ما یار نیست
یک گره کمتر به دور افکن دلم دشوار نیست
۲
میکنی دانسته گرمی تا بسوزم سینه را
گرمی خورشید بهر سوختن در کار نیست
۳
من کجا و آرزوی سایه ی دیوار او
آفتاب عالم آرا را در آنجا بار نیست
۴
ای که گویی یار هست اندر پی آزار تو
منت آزار بر جان است اگر بیزار نیست
۵
خار مژگان بسته بر گلهای اشکم راه را
صبر باشد چارهام چون هیچ گل بیخار نیست
تصاویر و صوت

نظرات