ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

شمارهٔ ۱۷

۱

لب ز کوثر تر نمی‌سازیم ما تا آتش است

درد ما آتش‌پرستان را مداوا آتش است

۲

ما که می‌سوزیم خواه از وصل و خواه از هجر باش

سوختن کارست هرکس را تمنا آتش است

۳

دور از آن در گریه دارم چون که می‌سوزد مرا

آنچه آن بر دیگران آب است بر ما آتش است

۴

راستی را دور ازو یک دم شکیباییم نیست

با وجود آن که می‌دانم سراپا آتش است

۵

تا شنیدم هندوان سوزند، خود را سوختم

زان که از عکس رخ او شعله‌ها با آتش است

تصاویر و صوت

نظرات