
ابوالحسن فراهانی
شمارهٔ ۲۷
۱
دوزم شکاف سینه چو دل جلوه گاه کرد
خود هم به روز رشک نیارم نگاه کرد
۲
دل خو به آه کرده بنوعی که روز وصل
هرچند خواست درد دلی گوید آه کرد
۳
ای برق آه، تیرگی از روز ما مبر
روزیست این که چشم سیاهش سیاه کرد
۴
مردم در آرزویت و ترسم که روز حشر
باید زبیم خوی تو ضبط نگاه کرد
۵
گفتم نظر به بندم و از گریه بس کنم
از چاک های سینه خونابه راه کرد
نظرات