
ابوالحسن فراهانی
شمارهٔ ۳۰
۱
دیوار و در آلوده به خون جگرم کرد
هجران تو شرمنده دیوار و درم کرد
۲
از لذت زخم آن مژه محرومی ما خواست
زان پیش که شمشیر زند بی خبرم کرد
۳
از عکس رخت در نظرم اشک به خون شد
آسوده ز آمیزش لخت جگرم کرد
۴
پروانه صفت سوختم و شمع ندیدم
خون در تن من شعلگی بال و پرم کرد
۵
امروز جفای تو زاندازه برون ست
تأثیر دگر دشمن آه سحرم کرد
نظرات