ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

شمارهٔ ۳۱

۱

دردا که یار بر سر لطف نهان نماند

نامهربان دو روز به ما مهربان نماند

۲

شرمنده ی سگان ویم، بعد مرگ هم

کز سوز سینه در تن من استخوان نماند

۳

اکنون کشید تیغ که در آستان او

دیگر برای روح شهیدان مکان نماند

۴

از بس به باغ برد صبا عطر بهر گل

خاکم به سر که خاک در آن آستان نماند

۵

او خود به اختیار کی این لطف می نمود

تیرش ز جذبه ی دل ما در کمان نماند

تصاویر و صوت

نظرات