
ابوالحسن فراهانی
شمارهٔ ۳۴
۱
از صبوری لاف زد خون دل ناشاد ریز
خار در آرامگاه صبر بی بنیاد ریز
۲
من نخواهم رفت ازین در آتشم در زن بسوز
وز برای امتحان خاکسترم بر باد ریز
۳
مرد دوری نیستی ای دل چو من بسمل شوم
خویشتن را خون کن و در دامن صیاد ریز
۴
مست عشقم لطف را از قهر نتوانم شناخت
خواه جرمم بخش و خواهی ناوک بیداد ریز
۵
ای صبا گر میتوانی پای خسرو نازک است
خار راه عشق را در دیده فرهاد ریز
تصاویر و صوت

نظرات