ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

شمارهٔ ۴

۱

از آن در سینه دارم دل که باشد درد و داغ آنجا

نه زان دارم که باشد شادمانی و فراغ آنجا

۲

به سیر گلستان رفتی و بویی برد از این معنی

هنوز از نکهت گل غنچه می‌گیرد دماغ آنجا

۳

اگر خواهم به باغ آیم برای سرو گل نبود

گل رخساره و سرو قدت کردم سراغ آنجا

۴

بیا تا با تو گل ریزان کنیم ای گلعذار من

من از گل‌های داغ اینجا، تو از گل‌های باغ آنجا

۵

نمی‌دانم ترا از چشم مردم چون نگه دارم

نظرگاه است رویت می‌برد هرکس چراغ آنجا

تصاویر و صوت

نظرات