ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

شمارهٔ ۵۰

۱

من گرفتم آفتاب از چارسو آید برون

روزکی گردد شب ماگرنه او آید برون

۲

زرد رویی ها کشید از رویش امروز آفتاب

من نمیدانم که فردا با چه رو آید برون

۳

بس که زلفش بر زبان می آورم نزدیک شد

کز زبانم چون زبان شانه مو آید برون

۴

بوی زلفش را شنید از باد اینک برگ گل

با صبا از باغ بهر جستجو آید برون

۵

گر تو را نقصی یست عاشق شو که کامل می شوی

گرچه بد باشد طلا زآتش نکو آید برون

۶

می توانم ساخت با ناسازگاری های چرخ

کو کسی کز عهده آن تندخو آید برون

تصاویر و صوت

دیوان ابوالحسن فراهانی شاعر قرن یازدهم به اهتمام رضا عبداللهی - ابوالحسن فراهانی - تصویر ۱۶۴

نظرات