
ابوالحسن فراهانی
شمارهٔ ۱۶
۱
بس که در کوی تو چشمم گریه بسیار کرد
خون دل دیدم روان چندان که در دل کار کرد
۲
رو بهر جانب نهادم راه بر من بسته شد
ضعف پنداری هوا را در رهم دیوار کرد
۳
چشم بیمارش ز خون خواری بپرهیز و بلی
طول بیماری برو پرهیز را دشوار کرد
۴
جان سپردم از نگاه گرم او بر بوالهوس
ناوکش بر صید دیگر خورد و بر من کار کرد
نظرات