ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

شمارهٔ ۲۳

۱

بخت تارم سایه ای گر بر شب تار افکند

تا قیامت خور نقاب شب ز رخسار افکند

۲

بلبلم اما نصیبم این که بعد از مرگ هم

باد نتواند که خاک من به گلزار افکند

۳

بوی خون آید ازین وادی برو ای بی خبر

کاروان خواب کی در چشم ما بار افکند

۴

هجر شمعی سوخت جانم را که گر بر آفتاب

در فرو بند درخش خود را از دیوار افکند

تصاویر و صوت

نظرات