ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

شمارهٔ ۳

۱

غصه ی عالم نصیب جان ناشاد من است

محنت روی زمین در محنت آباد من است

۲

دایم اندیشد که چون از کوی خود دورم کند

کفر نعمت باشد ار گویم که بی یاد من است

۳

آن چنانم بست کو خود به تیر نتواند گشود

ماندنم در دام کی از زخم صیاد من است

۴

تیره روزم گرچه دارد گوش بر فریاد من

زآن که می‌دانم نمی‌داند که فریاد من است

تصاویر و صوت

دیوان ابوالحسن فراهانی شاعر قرن یازدهم به اهتمام رضا عبداللهی - ابوالحسن فراهانی - تصویر ۲۱۴

نظرات