ابوالحسن فراهانی

ابوالحسن فراهانی

شمارهٔ ۳۸

۱

لب زخون ترکرده ام تلخ ست می در کام من

کو حریفی تا کند خون جگر در جام من

۲

وعده وصلم به فردا داد اینم بس که یار

این قدر داند که صبح از پی ندارد شام من

۳

صبح کو در خانه بنشین، مهر گودیگر متاب

تیرگی هرگز نخواهد رفت از ایام من

۴

رحم اگر بر من نخواهی کرد بر بدگو مکن

من چه بد کردم که نتوانی شنیدن نام من

تصاویر و صوت

نظرات