
ابوالحسن فراهانی
شمارهٔ ۵۱
۱
دوش چشم ساغر سرشار و خونم باده بود
آن چه دل می خواست از اسباب عیش آماده بود
۲
هیچ کس زان طره پیچیده سر بیرون نکرد
با وجود آن که مضمون پیش پا افتاده بود
نظرات