
ادیب الممالک
شمارهٔ ۳۰
۱
تا ساقی میخوارگان در جام صهبا ریخته
خون دل خم در قدح از چشم مینا ریخته
۲
در سینه سیم سپید آکنده زر جعفری
در دیده الماس تر یاقوت حمرا ریخته
۳
این باده را ترکی عجب در ماه شعبان و رجب
افشرده از حلق عنب در خم ترسا ریخته
۴
آید حبابش در نظر مانند مروارید تر
بر سطحی از لعل و گهر بهر تماشا ریخته
۵
نی همچو ماری جانگزا گشته به افسون آشنا
نافش دریده چند جا دندانش یک جا ریخته
نظرات