ادیب الممالک

ادیب الممالک

شمارهٔ ۸۶

۱

می طهور نیاید مرا بکار امروز

که باده خورده ام از دست آن نگار امروز

۲

بجای برف هما گو پراکند الماس

که بزم ما زرخ دوست شد بهار امروز

۳

بپشت گاو نهادند رخت زهد و شدند

سبوکشان بخر خویشتن سوار امروز

۴

ز فرقت رمضان خونگریست دیده بط

چنانکه بربط نالیده زارزار امروز

۵

چه خندها که بطامات شیخ شهر زند

پیاله در کف رند شرابخوار امروز

۶

بنه مه رمضان را بپیش کفش ادب

که شد طلایه شوال آشکار امروز

۷

فقیه شهر که دی سنگ زد بساغر ما

ز پیر میکده میجست اعتذار امروز

۸

ثواب روزه سی روزه را مصالحه کرد

بیک پیاله می ناب خوشگوار امروز

۹

بتا از آن می دوشینه ساغری در ده

بیاد مجلس میر بزرگوار امروز

۱۰

سر کرام و امیر نظام و صدر عظام

که بختیار جهان شد باختیار امروز

۱۱

ز روزگار ننالند بندگان درش

که اوست عاقله دور روزگار امروز

۱۲

خدایگانا مسرور و شاد و خرم زی

بروی فرخ سالار کامکار امروز

۱۳

اگرچه خاطرت آسوده است حال نژند

مکن اراده نهضت ازین دیار امروز

۱۴

که اختیار بد و نیک کار ملکت را

نهاده است بدست تو شهریار امروز

۱۵

مپوش زنهار ایخواجه چشم ازین مردم

که آمدند بکویت بزینهار امروز

۱۶

تو ای یمین ولیعهد شاه خطه شرق

ز ذیل خواجه خود دست برمدار امروز

۱۷

بساز با هنر خویش کار گیتی را

که نیست جز تو درین عرصه مرد کار امروز

تصاویر و صوت

نظرات