ادیب الممالک

ادیب الممالک

شمارهٔ ۱ - هنگام جنگ عمومی در اتحاد اسلام فرماید

۱

علی نمود مصفا جمال علم یقین را

فکند پرده ز رخسار ناز شاهد دین را

۲

علی ز تیغ شرربار و منطق گهر آگین

گسست عروه کفر و ببست حبل متین را

۳

نمود نصرت پیشینیان ز غیب ولیکن

رفیق شد بعلن پیشوای باز پسین را

۴

اگر نه ساقی کوثر علی شدی نچشیدی

حسینش از دم شمشیر خصم مآء معین را

۵

تبارک الله ازان شه که داد در ره یزدان

نگین و تاج و سر و پیکر و بنات و بنین را

۶

کسی که لعل لبش نایب نگین سلیمان

علی اکبرش از تشنگی مکید نگین را

۷

چو خورد سنگ عدو بر جبین روشن پاکش

برای شکر وسپاسش بخاک سود جبین را

۸

درین زمانه جزآن شه که را شناختی ایدون

که نام فرخش آراسته شهور و سنین را

۹

برای قوت دین شد که دید حصن ولایت

سنان و تیغ سنان را و زخم تیر حصین را

۱۰

تو نیز جان برادر بگیر دامن این دین

اگر مصدقی از راستی رسول امین را

۱۱

بزرگوار خدایا بجاه احمد و آلش

مکن خموش در ایران ما چراغ یقین را

۱۲

ز اتحاد برافروز شمع مجلس یاران

کزین چراغ بود روشنی سپهر و زمین را

۱۳

ایا برادر دینی رسیده وقت که ما هم

دهیم از سر اخلاص دست عهد و یمین را

۱۴

تو باش عاصم ناموس مسلمین و یقین کن

که کردگار جهان عاصم است دین و مبین را

تصاویر و صوت

نظرات