
ادیب الممالک
شمارهٔ ۱۰۶ - خطاب بمیرزا حیدر علی کمالی اصفهانی
۱
ابوالکمال کمالی خدایگان سخن
به پیکر قلمت جای جان کرده سخن
۲
اگر نه کلک تو طرح سخن درافکندی
بر اوفتادی ازین مملکت نشان سخن
۳
توئی که کلک تو همواره ارمغان آرد
طبق طبق گل سوری ببوستان سخن
۴
چو خامه در پی مدحت بنامه پویه کند
کجا گرفت تواند کسی عنان سخن
۵
بگاه ذکر تو اندر مشام خلق رسد
شمیم مشک تتار از گلابدان سخن
۶
چو خواستی ز رهی قصه قرامطه را
چو آفتاب شدم سوی آسمان سخن
۷
منم که بر صفت مرد آسمان پیما
روم بعرش معارف زنردبان سخن
۸
ز من بگیر و مدون کن این صحیفه نو
که قادری و ادیبی و قدردان سخن
۹
حدیث فتنه صد ساله را درافکندم
چو نقش گوهر و مرجان به پرنیان سخن
۱۰
هزار نقش زموج پرند ساده کنم
پدید بر رخ سیمین پرنیان سخن
۱۱
ز یوسف بن ابی الساج و جیش بوطاهر
دراز گشت درین وقعه داستان سخن
۱۲
کنون بحضرتت این چامه را فرستادم
که دوخت سوزن کلکم بریسمان سخن
نظرات