ادیب الممالک

ادیب الممالک

شمارهٔ ۱۹

۱

چکیده لعل معروق به صفحه سمنت

و یا ز رشحه می سرخ گشته پیرهنت

۲

بطرف دامنت آلوده خون مگر صنما

خدا نکرده گریبان گرفته خون منت

۳

شنیده ام که گلستان شده است لاله ستان

ز بسکه دست قدر لاله کاشت در چمنت

۴

عقیق سوده است از سیم ساده ریخت و یا

عصاره گل سوری چکد ز نسترنت

۵

ز بس به برگ سمن شاخ ارغوان کاری

دلم چو بید بلرزد ز کاهش بدنت

۶

مگر تو آهوی چینی که بوی مشک دهد

چو خون فتد به دل تنگ نافه ختنت

۷

درون پسته پر مغز ناردان داری

که رنگ نار گرفته است ساق نارونت

۸

ز بسکه اشک فشاندم ز دوری رخ تو

سرشک چشم منست اینکه میرود ز تنت

تصاویر و صوت

نظرات