
ادیب الممالک
شمارهٔ ۷۰ - مرثیه
۱
نوجوان مرا فلک خوندل ریخت در ایاغ
نونهال مرا سپهر کند از بن بطرف باغ
۲
شمعی افروختم که گشت روشن از نور او جهان
ناگهان صرصری وزید کرد خاموش آن چراغ
۳
ای فقید کمال و فضل ای شهید سنان غم
از غمت دیده پر ز اشک بی رخت سینه پر ز داغ
۴
در عزای تو قامتم گشت خمیده چون کمان
وز فراق تو روز من شد سیه همچو پر زاغ
۵
چون بیاد تو بگروم غافل از خویشتن شوم
در پی جان شکر دوم تا کنم مرگرا سراغ
۶
بسکه چون لاله بر دلم داغ هجرت گرفته جای
گشت تاریخ رفتنت لاله دارد دلی بداغ
تصاویر و صوت

نظرات