ادیب الممالک

ادیب الممالک

شمارهٔ ۷۴ - حاجی ملک التجار در جواب نوشته و در دیوان ادیب ضبط است

۱

روزگار زن جلب پرور خرابست ای ادیب

چشمه ای از دور اگر بینی سرابست ای ادیب

۲

خون احباب است اندر جام زهرآلود دهر

مست پندارد که لبریز از شرابست ای ادیب

۳

ملک دیگرگون و کار ملک دیگرگون بود

وعد ساعت را تو گوئی انترابست ای ادیب

۴

زین ثقیلان و گر آنجا نان جهان اندر ستوه

خاک لرزان عالم اندر اضطرابست ای ادیب

۵

بسکه طبع آزرده زین آوازها در گوش من

نغمه طنبور چون بانگ غرابست ای ادیب

۶

هر که بوسد از دل و جان خاک پای بو تراب

ورد او یالیتنی کنت ترابست ای ادیب

۷

آنکه گریانست در محراب طاعت تا سحر

سخت خندان در صف طعن و ضرابست ای ادیب

۸

کفشدوز آمد به کف انبان، سگ از میدان گریخت

کو بدانست آنچه او را در جوابست ای ادیب

تصاویر و صوت

نظرات