ادیب الممالک

ادیب الممالک

شمارهٔ ۹۲

۱

نادیده چنان مست تمنای تو گشتم

کاول قدم از عمر گرانمایه گذشتم

۲

اندر طلب روی تو در دوزخ محنت

چون عابد گریان پی نادیده بهشتم

۳

حسن تو چنان کوس طرب کوفت در آفاق

کز بام درافتاد به غوقای تو طشتم

۴

خاک رهت از خون بصر گل کنم امروز

کز این گل پاکیزه سر شیشه سرشتم

۵

تا روز دیگر کز سر خاکم بدمد خشت

امروز خط دوست بود سبزه کشتم

۶

گیسوی خیالت به هوس بافتم ای وای

در گردنم افتاد همین دام که رشتم

۷

اندر سر کوی تو من ای قبله عشاق

آسوده ز فکر حرم و دیر و کنشتم

۸

پروانه صفت سوختم از آتش عشقت

بگذشت زسر آب وز پیمان نگذشتم

تصاویر و صوت

نظرات