ادیب الممالک

ادیب الممالک

شمارهٔ ۱۰۵

۱

صنیع الممالک بود طرفه نقشی

که هر بنده را واجب است احترامش

۲

چو دست طبیعت بزندان زهدان

ز ستر عدم خواست دادن خرامش

۳

ز هر کشوری صانعی خواست ماهر

پی صنع آن ذات در بطن مامش

۴

یکی ساخت چشمش یکی ساخت گوشش

یکی هر دو بازو یکی هر دو گامش

۵

یکی کرد از خون لبالب عروقش

یکی ساخت بر تن مرتب عظامش

۶

مع القصه کردند شکلی که مادر

ندانست حال رضاع و فطامش

۷

چو زنگی جمالش چو ترکی فعالش

چو رومی خصالش چو هندی کلامش

۸

یکی اهل داهومه پنداشت او را

یکی خواندی از مردم یار یامش

۹

سرونش چو گاو و سرینش چو اشتر

چو زرافه کردن چو اشتر سنامش

۱۰

ز هر موی او می برآمد مقامی

که دانای آن خواند والامقامش

۱۱

سپس در پی نام او در ممالک

نمودند شوری خواص و عوامش

۱۲

چو در صنع از جمله را بود شرکت

صنیع الممالک نهادند نامش

تصاویر و صوت

نظرات