
ادیب الممالک
شمارهٔ ۱۶۷
۱
مدار غصه که خون منت حلال بود
مشو غمین که نیاید ز حلق کشته صدا
۲
اگر نه باورت آید ز بعد کشته شدن
مرا مخوان که به جان پاسخت دهم به ندا
۳
ز جان تهی باد آن دل که از غم تو تهی
ز تن جدا باد آن سر که از در تو جدا
۴
اگر به آدم قلنا اهبطو رسید ز حق
پس از خطاب کلا حیث شئتمار غدا
۵
مرا به خاک درت جاودانه فردوسی است
که جانم از وی پیوند نگسلد ابدا
نظرات