ادیب الممالک

ادیب الممالک

شمارهٔ ۳

۱

خدایگانا من بنده آنکسم که بصدق

فریضه دارم بر خویشتن سجود ترا

۲

تو آن کسی که به تحقیق آفریده خدای

پی نمایش انصاف خود وجود ترا

۳

من آنکسم که بسی با شتاب پیمودم

دراز نائی و پهنای بحر جود ترا

۴

تو آنکسی که به اقبال و بخت کرده قرین

ستاره حزب ترا آسمان جنود ترا

۵

من آنکسم که بنانم به صد زبان باشوق

سروده تعنیتی موقع ورود ترا

۶

تو آنکسی که نگردد گسسته حبل امید

ز دامن کرمت دشمن عنود ترا

۷

من آنکسم که مدام آرزو همی کردم

درون دیده قیام تو و قعود ترا

۸

تو آنکسی که ندارد قضای چرخ کبود

توان آنکه تجاوز کند حدود ترا

۹

منم که دست از کار رفت و کار از دست

شدم چنانکه همی خواستم حسود ترا

۱۰

توئی که کارت بر پای گشت و پای به چرخ

سعادت فلکی بنده شد سعود ترا

۱۱

چو زند فضلت نار القری برافزوزد

ز شاخ طوبی حور آورد و قود ترا

۱۲

خدا گواست من ای خواجه طاعت آوردم

ز روی صدق غیاب تو و شهود ترا

۱۳

تو گر فرامش سازی عهود سابقه ام

من آن نیم که فرامش کنم عهود ترا

۱۴

ز قید بندگی از تن رها شود هرگز

رها نخواهد کردن دلم قیود ترا

۱۵

گرم پذیری یا خود برانی از حضرت

نخواهم ایچ به گیتی مگر خلود ترا

تصاویر و صوت

نظرات