
میرزا آقاخان کرمانی
بخش ۴۱ - شاهنشاهی اکوس (اخواست)
۱
اکوس اندر آمد به تخت مهی
نشست از برگاه شاهنشهی
۲
ستمکار و بدکار بود آن پسر
همی خواند خود را بنام پدر
۳
به شهنامه اخواست خواند ورا
یکی گرد نوخاست داند ورا
۴
زبانش چنو خنجر تیز بود
بسی تند و چالاک و خونریز بود
۵
همه دوده ی پاک اسفندیار
بکشت و برآورد از ایشان دمار
۶
بسی از بزرگان ایران بکشت
کزایشان سخنها شنیدی درست
۷
در ایام او اهل سیدون و تیر
همان نامور ارتباس دلیر
۸
بشورید و کردند بس سرکشی
زهر سو نمودند لشکرکشی
۹
ز شیپروس و رودس سپاهی دگر
به همراه منتور پرخاش خر
۱۰
به یاری بر تیریان آمدند
به پیمان سود و زیان آمدند
۱۱
فرستاد شه آذر و فوسیون
ابا لشگری از ستاره فزون
۱۲
که سازند بر دشمنان کار سخت
ولیکن دگرگونه گردید بخت
۱۳
شکست اندر آمد به ایران سپاه
زاندوه لشکر بجوشید شاه
نظرات