میرزا آقاخان کرمانی

میرزا آقاخان کرمانی

بخش ۹ - سلاله آجامیان

۱

زهی عصر آجامیان سترگ

که جمشید بودی برایشان بزرگ

۲

ازو فرهی یافت کار جهان

که او بد یمه پور ویوانجهان

۳

از آجام مانده عجم یادگار

به آیین جم زنده شد روزگار

۴

کند زند و اوستا بدین زمزمه

که اورمزد گفت سخن با یمه

۵

رهانید قوم خود از زمهریر

که بودند در دشت آری اسیر

۶

بنزد کسی کز خرد آگه است

همانا یمه پور ویوانگه است

۷

خوشا آن شیو نامبردار شاه

که می زیست بر کوهسار سیاه

۸

که دانا کیومرث می خواندش

مگر زنده ی جاودان داندش

۹

همان هورفخشاد ازو شد پدید

که بد نام آن شاه ار پاک شید

۱۰

تو ای خاک ایران عنبر سرشت

خنک آن که اندر تو بد زردهشت

۱۱

که ادریس و هرمس بد آن نامدار

به گیتی است حکمت از آن یادگار

۱۲

ازو فرهی یافت روی زمین

که او بود هوشنگ با داد و دین

۱۳

ازو ماند آیین جشن سده

پدیدار ازو گشت آتشکده

۱۴

همان نامه ی آسمانی ازوست

که موبد همی خواندش زند و اوست

۱۵

پدیدار کرده ره بندگی

مراعات کرده حق زندگی

۱۶

چه خوش گفت پرویز شاه کیا

چو با قیصر روم زد کیمیا

۱۷

که ما را ز دین کهن ننگ نیست

به گیتی به از دین هوشنگ نیست

۱۸

همه راه دادست و آیین مهر

نظر کردن اندر شمار سپهر

تصاویر و صوت

نظرات