امیر معزی

امیر معزی

شمارهٔ ۲۶۶

۱

این منم یافته مقصود و مراد دل خویش

با حوادث شده بیگانه و با دولت خویش

۲

وین منم دیده و دل کرده پس از چندین سال

روشن و شاد به دیدار ولی‌نعمت خویش

۳

صدر اسلام عمادالدین‌ْ بوبکر که هست

چون قوام‌الدین نیکوسیر و نیک‌اندیش

۴

آن وزیری که جهان شد همه از دست سه‌بار

باز دست آمد چون پای نهاد اندر پیش

۵

هر که زو مقبل و برنا و توانگر گردد

تا قیامت نشود مُدبر و پیر و درویش

۶

ای نکوخواه‌ تو را مهر تو چون شربت نوش

وی بداندیش تو را کین تو چون ضربت نیش

۷

در پناه تو به حشمت نگرد باز به‌ کبک

در حریم تو به حرمت نگرد گرک به میش

۸

اجل از دشمن تو باز نگردد به خیال

آهن و سنگ به هم بازنگیرد به سریش

۹

تا که از نکبت ایام شود عبرت خلق

هر که را کین و خلاف تو بود، مذهب و کیش

۱۰

آن‌ کند تابش تیغ تو به خفتان و زره

که‌ کند تابش مهتاب به‌ کتان و حشیش

۱۱

منم آن بنده که احسان تو شد مرهم من

چون شد از تیر حوادث دل من خسته و ریش

۱۲

نکنم یاد ز تاراج و نیندیشم ز آنْکْ

مرکبم بود خرِ لنگ و لباسم فَرْغیش

۱۳

شکر اِنعام تو گویم‌ که به توفیق خدای

رنج من‌ کم شد از احسان تو و راحت بیش

۱۴

تاکه دینار پریشد بر زان باد خزان

باد بر سیم و سمن خانه ی تو مشک پریش

۱۵

دوستان تو سراسر ز در خنده و ناز

دشمنان تو یکایک زدر گریه خریش

تصاویر و صوت

کلیات دیوان امیر معزی نیشابوری به اهتمام محمدرضا قنبری - امیر معزی نیشابوری - تصویر ۴۸۳

نظرات