
امیر معزی
شمارهٔ ۳۲
۱
ای بار خدایی که خداوند جهانی
لشکر شکن و ملک ده و ملک ستانی
۲
دریادل و مهطلعت و خورشید ضمیری
باران سپه و ابر کف و برق سنانی
۳
فخرست به سلطانی تو پیر و جوان را
تا با خرد پیری و با بخت جوانی
۴
چون مهر و سپهری و نه آنی و نه اینی
چون ابر و هژیری و نه اینی ونه آنی
۵
چندین سخن نغز که دارد که تو داری
چندین سخن نغز که داند که تو دانی
۶
شاهان جهان را به گه کین و گه مهر
از تخت برانگیزی و بر تخت نشانی
۷
با تیغ به یک ساعت ملکی بگشایی
با جام به یک لحظه گنجی بفشانی
۸
هرگز نبود شادی و هرگز نبود غم
آن را که برانی تو و آن را که بخوانی
۹
در جام تو می بر صفت آب حیات است
چون خضر امیدست که جاوید بمانی
تصاویر و صوت


نظرات