امیر معزی

امیر معزی

شمارهٔ ۱

۱

بیار آنچه دلِ ما به یکدگر کشدا

به ‌سر کش آنچه بلا و الم به سر کشدا

۲

غلام ساقیِ خو‌یشم که بامداد پگاه

مرا ز مشرقِ خم آفتاب برکشدا

۳

چو تیغِ باده برآهیجم از میانِ قدح

زمانه باید تا پیشِ من سپر کشدا

۴

چه ‌زرّ و سیم و چه خاشاک‌ْ پیشِ من ‌آن روز

که از میانه‌ی سیماب آب زر کشدا

۵

خوش است مستی و آن روزگار بی‌خبری

که چرخِ غاشیهٔ مردِ بی‌خبر کشدا

۶

درِ نشستِ من آنگه‌ گشاده‌تر باشد

که مست ‌گردم و ساقی مرا به‌ در کشدا

۷

اگر به ساغرِ دریا هزار باده کشم

هنوز همتِ من ساغرِ دگر کشدا

تصاویر و صوت

کلیات دیوان امیر معزی نیشابوری به اهتمام محمدرضا قنبری - امیر معزی نیشابوری - تصویر ۷۷۳

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۷/۰۱/۱۲ - ۱۷:۳۳:۰۵
بر آهیجم شاید برآهنجم باشد . هیجا به معنای جنگ را مولانا هم بکار برده است ولی باز بیشتر آهنجیدن به معنای بیرون کشیدن درخور تر مینماید .
user_image
فتوحی رودمعجنی
۱۴۰۰/۰۱/۲۴ - ۲۱:۵۷:۰۸
این غزل در دیوان سیف فرغانی هم هست که سیف فرغانی بدان
پاسخ داده است.کشدا با الف اطلاق از ویژگیهای سبک کهن است که از شعر عرب وام گرفته اند.پیوند به وبگاه بیرونی