امیر معزی

امیر معزی

شمارهٔ ۱۲

۱

امروز بت من سر پیکار ندارد

جز دوستی و عذر و لَطَف‌ کار ندارد

۲

بشکفت رخم چون‌ گل بی‌خار ز شادی

زیرا که ‌گل صحبت او خار ندارد

۳

با گریه شد این چرخ ‌گهربار که آن بت

بی‌خنده همی لعل شکربار ندارد

۴

زلفش همه مشک است و چنان مشک دلاویز

کم جوی ز عطار که عطار ندارد

۵

بِربود دلم زلفش و بیم است‌ که آن زلف

زنهار خورد با من و زنهار ندارد

۶

در شهر دلی نیست وگر هست‌ کدام است

کاو در شکن زلف گرفتار ندارد

۷

ماهی است‌ که مشک تبت و لالهٔ خود روی

با زلف و رخش قیمت و مقدار ندارد

۸

چون غمز‌ه کند نرگس او هیچ مُشَعبد

با نرگس او رونق بازار ندارد

۹

من بنده ی آن ماه‌ که در جان و دل خویش

جز بندگی شاه جهاندار ندارد

۱۰

سلطان جهانگیر ملکشاه جوان‌بخت

شاهی که به شاهی و هنر یار ندارد

تصاویر و صوت

کلیات دیوان امیر معزی نیشابوری به اهتمام محمدرضا قنبری - امیر معزی نیشابوری - تصویر ۷۷۶

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۷/۰۱/۱۳ - ۰۱:۱۱:۰۷
برای قیمت در فرهنگ وفایی واژه ی اخش هم آمده است