
امیر معزی
شمارهٔ ۱۳
۱
امروز بتم تیغ جفا آخته دارد
خون دلم از دیده برون تاخته دارد
۲
او را دلم آرامگه است و عجب این است
کارامگه خویش برانداخته دارد
۳
صد مشعله از عشق برافروخته دارم
تا صد علم از حسن برافراخته دارد
۴
جانم ببرد گر ز پی نرد بتازد
زیرا که از آغاز تو را باخته دارد
۵
صد سلسله دارد ز شبه ساخته برسیم
وان سلسله گویی که مرا ساخته دارد
تصاویر و صوت

نظرات