
امیر معزی
شمارهٔ ۱۴
۱
مرا گذر بهسوی کوی یار باید کرد
زدیده بر سرکویش نثار باید کرد
۲
چو در فتاد بهدام آن نگار سیم اندام
سه بوسه از دو لب او شکار باید کرد
۳
چو وصل بر سر کوی استوار خواهد شد
در سرای به قفل استوار باید کرد
۴
همه حدیث سماع و شراب بایدگفت
همه حکایت بوس وکنار بایدکرد
۵
وگر به وقت صبوح از خمار باشد رنج
شراب و بوسه علاج خمار باید کرد
۶
چو یار نیست به دست آرزوست اینکه مرا
نخست باری تدبیر یار باید کرد
۷
شفیع باید بردن مگر بسازد یار
چو یار ساخته شد سازگار باید کرد
تصاویر و صوت

نظرات