
امیر معزی
شمارهٔ ۱۶
۱
ترکی که همی بر سمن از مشک نشان کرد
یک باره سمن برگ به شمشاد نهانکرد
۲
تا ساده زَنَخ بود همه قصد به دل داشت
واکنون که خط آورد همه قصد بهجان کرد
۳
چون زلف به خم بود مرا پشت به خم کرد
چون تنگ دهان بود مرا تنگ جهان کرد
۴
دل بسته مرا باز بدان بند کمرکرد
خون بسته مرا باز بدان بسته میانکرد
۵
گفتم که کمر باز کنی طبع دژم کرد
گفتم که مرا بوسه دهی رویگرانکرد
۶
در جستم و بگرفتم و بنشاندم و گفتم
یارب زچنین روی نکو صبر توان کرد!
۷
صد بوسه زدم بر دهن و زلفش وگفتم
صد شکر مرآن راکه چنین زلف و دهانکرد
تصاویر و صوت

نظرات