
امیر معزی
شمارهٔ ۱۷
۱
سرو روان چو کوه به کردار ماه کرد
خط آمد وکنارهٔ ماهش سیاه کرد
۲
آن خط مشک بوی که بر عارضش دمید
بر گل سپاه مورچه گویی که راه کرد
۳
چیره شدیم ما به گنه بر به عشق از آنک
صد ره به عجز توبهٔ ما را تباهکرد
۴
وز توبه برکنار فتادیم از آنکه او
رخسارگان چو توبهٔ ما را سیاه کرد
۵
بنمود بامداد زخرگاه روی خویش
خیره بماند هرکه به رویش نگاه کرد
۶
بس طبع را که چشم نژندش نژند کرد
بس پشت را که زلف دوتاهش دو تاه کرد
۷
زان پیش کافتاب برآورد سر زکوه
چون آفتاب روی به ایوان شاه کرد
۸
شاه بزرگوار ملکسنجر آنکه بخت
او را سزای مملکت و تاج وگاه کرد
۹
خواند خلیفه ناصر دینش زبهر آنک
هر جاکه رفت نصرت دین اِلهکرد
تصاویر و صوت

نظرات
امین کیخا