
امیر معزی
شمارهٔ ۲۴
۱
آن شب که مرا بودی وصل تو به کف بر
با دوست نشستم به سرکوی لَطَف بر
۲
ابروش کمان بود و هدف ساختم از دل
تا غمزهٔ او تیر همی زد به هدف بر
۳
پر دُر صدفی داشت عقیقین و همان شب
غواص صدف یافته بودم به صدف بر
۴
گفتی خط مشکینش بر عارض سیمین
طغرای جمال است به منشور شرف بر
۵
در خلد به نظارهٔ طغرای جمالش
گرد آمده حوران بهشتی به غُرَف بر
۶
گفتیکه مگر هست زپیراهنکُحلی
پیدا شده دستیکه زند نقره به دف بر
تصاویر و صوت

نظرات
امین کیخا