
امیر معزی
شمارهٔ ۳۳
۱
تا دلم بستدی ای ماه و ندادی دادم
کشتهٔ عشق شدم راز نهان بگشادم
۲
سرد بردی دلم از عاشقی و جستن عشق
لاجرم زود شدم عاشق و گرم افتادم
۳
پدر و مادر من بنده نبودند تو را
من تو را بنده شدم گرچه به اصل آزادم
۴
هر شبی بر سر کوی تو برآرم فریاد
نکنی رحمت و یکشب نرسی فریادم
۵
من به یک روز تو را یادکنم سیصد بار
تو به صد روز بیک بار نیاری یادم
۶
تا تو را نالهٔ زیردست و مرا نالهٔ زار
تو به کف باده همی گیری و من بر بادم
۷
گر به دنیا و به دین مرد همی گیرد نام
دین و دنیا به سرکار تو اندر دادم
تصاویر و صوت

نظرات
عین. ح