امیر معزی

امیر معزی

شمارهٔ ۴

۱

شب نماید در صفت زلفین آن بت روی را

مه نماید در صفت رخسار آن دلجوی را

۲

شب ‌کجا جوشن بود کافور دیبا رنگ را

مه‌ کجا مَفرَش بود زنجیر عنبر بوی را

۳

بر زمین هر کس خبر دارد که ماه و آفتاب

سجده بردند از فلک دیدار آن بت روی را

۴

بر گذشت آن ماه پیکر گرد باغ و بوستان

گرد رو اندر به عَمد‌ا تاب داده موی را

۵

موی و روی او به‌ باغ و بوستان تشویر داد

سنبل و شمشاد را و لالهٔ خود روی را

۶

زلف و خالش را شناسد هر کسی چوگان و گوی

درخور آمد گوی‌ چوگان را و چوگان‌‌ گوی را

۷

هر کجا باشد رخ و خطش نباشد بس‌ عجب

گر ندارد شوی زن را طاعت و زن شوی را

۸

چونکه اندر خانهٔ وصل آمد از کوی فراق

در گشاد این خانه را و در ببست آن‌ کوی را

۹

او و من هر دو به مهر و دوستی یکتا دلیم

نیست راه اندر میانه حاسد و بدگوی را

تصاویر و صوت

کلیات دیوان امیر معزی نیشابوری به اهتمام محمدرضا قنبری - امیر معزی نیشابوری - تصویر ۷۷۳

نظرات