امیر معزی

امیر معزی

شمارهٔ ۴۱

۱

به شب از داغ هجر تو نمیدانم غنود ای‌جان

که‌ درد و داغ هجران‌ تو خواب از من ربود ای‌ جان

۲

زبهر دیدن رویت چو باشم بر سرکویت

خروش پاسبان تو به جان باید شنود ای جان

۳

به باغ صحبت وصلت بکشتم تخم امیدت

کنون آمد به‌ بر تخمم‌ کسی دیگر درود ای جان

۴

مرا شادی رخسار تو باشد هرکجا باشم

چو رخسارت نبینم من ندانم شاد بود ای جان

۵

همی آتش زنی بر جان من تا از تو بگریزم

مرا زین آتش سوزان بسوزی تار و پود ای جان

تصاویر و صوت

کلیات دیوان امیر معزی نیشابوری به اهتمام محمدرضا قنبری - امیر معزی نیشابوری - تصویر ۷۸۳

نظرات