
امیر معزی
شمارهٔ ۴۳
۱
بار دیگر باز گرم افتادم اندر کار او
باز نشکیبم همی یکساعت از دیدار او
۲
گر مرا بینی عجب مانی فرو درکار من
تا دگر باره چرا عاجز شدم درکار او
۳
هر شبی گویم که مهمان آرمش برخوان خویش
تا مگرگیرم زمانی بهره ازگفتار او
۴
بازگویم کز دو چشم من جهان پرگل شود
چون زمین پرگل شود مشکل شود رفتار او
تصاویر و صوت

نظرات