
امیر معزی
شمارهٔ ۵۶
۱
بر من این رنج و غم آخر به سر آید روزی
لب من بر لب آن خوش پسر آید روزی
۲
گرچه دورم زبر یار بدان خرسندم
که مرا زو به سلامت خبر آید روزی
۳
ضربت هجر همی خسته کند جان مرا
آه اگر ضربت او کارگر آید روزی
۴
هر شبی قافلهٔ وصل ز من دورترست
آخر این قافله نزدیکتر آید روزی
۵
ماه اقبال بر آید ز سر کوه مراد
گر نگارم ز سرکوی درآید روزی
۶
آسمان گر نکشیدست قلم بر نامم
نامم از نامهٔ اقبال برآید روزی
۷
راه برتافته از ره بره آید وقتی
نجم بگریخته از در به در آید روزی
۸
دولت نیک مرا کشت بسی تخم امید
تخم دولت چو بکاری به بر آید روزی
۹
در جهان دل نتوان بست که نیک و بد هم
گرچه بسیار بپاید به سر آید روزی
تصاویر و صوت

نظرات