
امیر معزی
شمارهٔ ۸
۱
خطّی است که بر عارض آن ماه تنیدست
یا دست فلک غالیه بر ماه کشیدست
۲
یا رهگذر مورچگان است به گلبرک
یا بر سمن تازه بنفشه بدمیدست
۳
در جمله یکی خط بدیع استکه آن خط
صد توبه شکسته است و دو صد پرده دریدست
۴
من عاشق آن تُرک پریزاد که او را
هم جعد پریشیده و هم زلف خمیدست
۵
صورتگر چین از حسد صورت خویش
هم خامه شکسته است و هم انگشت گزیدست
۶
من از همه املاک دلی دارم و جانی
و اندر دل و جانم گل شادی شکفیدست
۷
دل دوستی یار دلارام گرفته است
جان بندگی شاه جهاندار گزیدست
تصاویر و صوت

نظرات
ناصر
سیّد مبین محدثی