
انوری
قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۶ - در مدح ناصرالدین طوطیبک
۱
ای رفته به فرخی و فیروزی
باز آمده در ضمان بهروزی
۲
بر لالهٔ رمح و سبزهٔ خنجر
در باغ مصاف کرده نوروزی
۳
چون تیر نهاده کار عالم را
یک ساعت در کمان تو گوزی
۴
تو ناصر دینی و ازین معنی
یزدان همه نصرتت کند روزی
۵
در حمله درندهای و دوزنده
صف میدری و جگر همی دوزی
۶
پروانه سمندر ظفر باشد
چون مشعلهٔ سنان بیفروزی
۷
فرزین بنهی به طرح رستم را
آنجا که به لعب اسب کینتوزی
۸
صد شه به پیاده پی براندازد
آنرا که تو بازیی بیاموزی
۹
میساز به اختیار من بنده
تا خرمن فتنها همی سوزی
۱۰
ای روز مخالفانت شب گشته
می خور به مراد خود شبانروزی
تصاویر و صوت



نظرات