
انوری
غزل شمارهٔ ۱
۱
بیا ای جان، بیا ای جان، بیا فریاد رس ما را
چو ما را یک نفس باشد، نباشی یک نفس ما را
۲
ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم
وز عشقِ تو نه بس باشد ز هجرانِ تو بس ما را
۳
کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید
غمِ عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را
۴
لبت چون چشمهٔ نوش است و ما اندر هوس مانده
که بر وصلِ لبت یک روز باشد دسترس ما را
۵
به آبِ چشمهٔ حیوان حیاتی انوری را ده
که اندر آتشِ عشقت بکُشتی زین هوس ما را
تصاویر و صوت



نظرات
امین کیخا
سید حسین محمدی روشن
علیرضا بدیع