انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۱

۱

بیا ای جان، بیا ای جان، بیا فریاد رس ما را

چو ما را یک نفس باشد، نباشی یک نفس ما را

۲

ز عشقت گرچه با دردیم و در هجرانت اندر غم

وز عشقِ تو نه بس باشد ز هجرانِ تو بس ما را

۳

کم از یک دم زدن ما را اگر در دیده خواب آید

غمِ عشقت بجنباند به گوش اندر جرس ما را

۴

لبت چون چشمهٔ نوش است و ما اندر هوس مانده

که بر وصلِ لبت یک روز باشد دست‌رس ما را

۵

به آبِ چشمهٔ حیوان حیاتی انوری را ده

که اندر آتشِ عشقت بکُشتی زین هوس ما را

تصاویر و صوت

دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۳۹۳
دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۴۲۲
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۶۷

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۷/۲۶ - ۱۷:۱۵:۱۴
آتش بجز آتر و آتور و آذر و ... که همه شنیده اند یک لغت به اوستایی و سانسکریت هم دارد ignay به اوستایی یعنی آتش جالب است بدانید که ignition به انگلیسی با این ignay به اوستایی همریشه است و واژه ای آریایی کهن است پس برای ignition که امروز احتراق ترجمه می شود می توان نوشت ایگنیدن . در نسک های پهلوی برای سوزاندن در جایی آذربیز کردن را هم دیده ام که زیباست .
user_image
سید حسین محمدی روشن
۱۳۹۹/۱۱/۲۹ - ۰۵:۵۹:۲۱
زنده باشی استاد کیخا
user_image
علیرضا بدیع
۱۴۰۲/۰۵/۱۹ - ۰۹:۰۹:۴۳
مصراع دوم خطا تایپ شده: ز عشق تو نه بس باشد... صحیح است.