انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۱۰

۱

ای از بنفشه ساخته گلبرگ را نقاب

وز شب تپانچه‌ها زده بر روی آفتاب

۲

بر سیم ساده بیخته از مشک سوده‌گرد

بر برگ لاله ریخته از قیر ناب آب

۳

خط تو بر خد تو چو بر سیم پای مور

زلف تو بر رخ تو چو بَر مِی پَرِ غُراب

۴

دارم ز آب و آتش یاقوت و جزع تو

در آب دیده غرق و بر آتش جگر کباب

۵

در تاب و بند زلف دلاویز جان کشت

جان در هزار بند و دل اندر هزار تاب

۶

گه دست عشق جامهٔ صبرم کند قبا

گه آب چشم خانهٔ رازم کند خراب

۷

چون چشمت از جفا مژه بر هم نمی‌زند

چشمم به خون دل مژه تا کی کند خضاب

۸

هم با خیال تو گله‌ای کردمی ز تو

بر چشم من اگر نشدی بسته راه خواب

۹

ای روز و شب چو دهر در آزار انوری

ترسم که دهر باز دهد زودت این جواب

تصاویر و صوت

دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۳۹۶
دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۴۲۷
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۷۰

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۷/۲۷ - ۰۷:۰۶:۲۷
بیختن بیزیدن را باید با پیختن به معنای ریختن چیزی که گلوله گلوله است جابجا نگیریم . پیختن درهم و سکه و پیختن پشگل نمونه های آن هستند .