انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۱۰۴

۱

حسن تو بر ماه لشکر می‌کشد

عشق تو بر عقل خنجر می‌کشد

۲

خدمتش بر دست می‌گیرد فلک

هر کرا دست غمت برمی‌کشد

۳

دست عشقت هرکرا دامن گرفت

دامن از هر دو جهان درمی‌کشد

۴

از بر تو گر غمیم آرد رسول

جان به صد شادیش در بر می‌کشد

۵

از همه بیش و کمی در مهر و حسن

دل به هر معیار کت برمی‌کشد

۶

آنکه می‌گوید که از زلفت به تنگ

باد شب تا روز عنبر می‌کشد

۷

من که باری سر به رشوت می‌دهم

زلف تو با این همه سر می‌کشد

۸

انوری بر پایهٔ تو کی رسد

تا قبولت پایه بر تر می‌کشد

تصاویر و صوت

دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۴۷۹
دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۲۸
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۹۷

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۳/۰۹/۰۸ - ۱۷:۴۳:۱۸
خدمت به پارسی زاو zaw می شود که در نام زواره برادر رستم هست .یعنی فردوسی ناگفته زواره را با گزینش نامش سیاه کرده است و خدمتکار و ندیمش خوانده است . زاو گویا شکاف هم هست ولی بهتر است به کار نرود چون برای خدمت در تنگنا هستیم . زاویدن / to serve زاور / servantزاویر / service provider in internet technology