انوری

انوری

غزل شمارهٔ ۱۰۹

۱

جانا دلم از غمت به جان آمد

جانم ز تو بر سر جهان آمد

۲

از دولت این جهان دلی بودم

آن نیز به دولتت گران آمد

۳

آری همه دولتی گران آید

چون پای غم تو در میان آمد

۴

در راه تو کارها بنامیزد

چونان که بخواستم چنان آمد

۵

در حجرهٔ دل خیال تو بنشست

چون عشق تو در میان جان آمد

۶

جان بر در دل به درد می‌گوید

دستوری هست در توان آمد

۷

از دست زمانه داستان گشتم

چون پای دلم در آستان آمد

۸

گفتم که تو از زمانه به باشی

خود هر دو نواله استخوان آمد

۹

یکباره سپر بر انوری مفکن

با او همه وقت بر توان آمد

تصاویر و صوت

دیوان انوری به اهتمام محمدتقی مدرس رضوی (مقطعات، غزلیات، رباعیات) ج ۲ - انوری - تصویر ۴۸۱
دیوان انوری (با مقدمه و تصحیح و مقابله هشت نسخه) به کوشش سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۹۹
دیوان انوری با مقدمهٔ سعید نفیسی - انوری - تصویر ۴۳۰

نظرات